نکته ؟؟؟     از : غروب        11 /2 / 84

 

 

********************

به تو فکر نکردن ، یعنی مردن ...

با تو نبودن ، یعنی وجود نداشتن ...

صدایت را نشنیدن ، یعنی کر بودن ...

نگاهت را ندیدن ، یعنی کور شدن ...

و چه سخت است ، بی تو زندگی کردن

                               غروب

 

(( کلام دل نشین دوستت دارم ))      از : غروب

 

 

***************

چه سخت است هم پیاله شدن با جوانان و در راستای اهداف آنان پیش رفتن .

چه سخت است نگاشتن در دفتری که تمامیت آن بوی گل و بوی عشق می دهد

و چه سخت است به جوانی رفتن و از عشق گفتن و دوست داشتن را تفسیر کردن

ولی باید رفت تا عشق ، باید نوشت از دوستی ، از مهر ، از دوست داشتن و از عاشق شدن

باید رفت تا صداقت ، باید رفت تا رفاقت ، باید رفت دست در دست ،

چشم در چشم ، گام به گام تا مرز رسیدن .

عشق را باید شناخت ، راه را باید طی نمود ، از کویر گذشتن ، از تاریکی رستن ،

به دریا رسیدن ، دل به امواج دادن ، تن به هم سائیدن ، لذت گرمی شن را

حس کردن با تمامی وجود ....

رسم قلب با شن ها ، عاشقانه نگاه کردن و گفتن دوستت دارم با وحشت ...

عشق یعنی گرمی دست در دست ...

عشق یعنی برخورد دو نگاه و رسیدن به آن چه که در آن می بینی و آن چه از آن

می خواهی ........

و آخــــــــــــــــــــر ...  بوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ،،،،،،،،،

لذت گناهی بر عشق ، و عشقی پر گناه و آنــــــگاه فرار .......

فرار از شرم دو بوسه ، فرار از شرم دو نگاه .......

عشق یعنی خواستن ، عشق یعنی تلاش ..

عشق یعنی قسمت  در دستهای ما .....

عشق یعنی همت خواستن و یافتن و رسیدن ........

پس عاشق باش که تا عشق هست ، زندگی هست ....

و تا شقایق هست ، دوست داشتن هم هست ....

عاشق باش که هیچ دنیائی زیباتر از عشق و هیچ کلامی دل نشین تر از

دوستت دارم وجـــــــــــــــــود ندارد .......... (( دوستت دارم ..... غروب ))

(( به یاد مادرم ))        از : غروب        15 / 12 / 1384


&&&&&&&&&&&&&&&&


28 مهر ماه سال 72 بود که عزیزترین عزیزم ، رفیق همراهم ،

شریک دردهایم و امید آینده ام را از دست دادم و

تنهای ، تنهای ، تنها شدم .

مادرم ، یعنی تمام وجودم ، مادرم ، یعنی هست و نیستم را .

ای کاش باورم میشد او رفته ، اما باور کردنی نیست .

او همیشه هست و همه جا در کنار منه .

51 ساله شده بود ، با هزاران امید برای آینده .

نمیدانم چرا و با کدامین عدالت دست سرنوشت او را برد

و مرا با تمام دردهایم تنها گذاشت ...

در اسفند ماه سال 84 به مزارش رفتم و با تمام وجودم گریه کردم

و درد دلها نمودم و این دلنوشته را یادداشت کردم

که تقدیمش می کنم به کسانی که عزیزی را از دست داده اند ....

**************************************

(( کنار گور مادر ))            از : غروب           اسفند 84

+++++++++++++++++

بهار آمد ، دلم لبریز درد شد

شمیم زندگیم خاک لحد شد

برفتم روی گور سرد و تنها

تمام هستی ام ، اشک و حسد شد

نهادم سر بروی سنگ سردش

وجود من سراسر مهر و غم شد

چو تنها دیدمش بر زیر خاکی

دلم آشفته و حالی دگر شد

بگفتم مادرم ای همدم من

چگونه بعد تو روزها بسر شد

به درد و حسرت و غمباری دل

به تنهائی ، پریشانی ،هدر شد

بخوابیدم کنار گور مادر

زمین سرد برام گرمای تن شد

نفهمیدم چه ساعت ها گذشته

وجودش در وجودم مثل تن شد

بگفتم در کنارش از غمی دور

که چشماش از غم عشق تو تر شد

بدیدم دیده اش رفته به راهی

در آن ره سایه عشق تو رد شد

به دنبال نگاهش هرچه رفتم

نگاهش بر تو بود، تا صبحدم شد

زجا بر جستم و گفتم به مادر

که او رفت و خریدار دگر شد

بدیدم مادرم با چشم اشک بار

برویم دست کشید و تا سحر شد

برفت و من بدیدم رفتنش را

دلم سوخت ، پیکرم سوخت

مرا خاکی به سر شد ،

مرا دردی دگر شد ...........

                              

                                          (( غروب ))

(( بیکسی بد دردیه ))           از : غروب      30 / 7 /1361

 

 

******************************

شدند از من گریزان

بیکسی بد دردیه

دیگه تو شعر قشنگ

سرنوشت شوم من خط خطیه

             ۷۷۷۷۷۷۷۷۷

لحظه های پرزدرد عمر من

                       می گذرد

در سکوت سرد شب

با تمام هستی ام

تیک تیک ساعت شده

قصه و نجوای لب

نور چشمم دیگه کم سو شده است

خنده های لب من ، هق هق گریه س

قصه پاهای خسته م

من چه گویم

دیگه قلبم شده بیکس

      ۸۸۸۸۸۸۸۸۸

نمیدونم چی بگم ،

از کی بگم

قصه وامق و عذرا  ! ! ؟

یا که از عشقی بگم

داره میمیره تو فردا

نمیدونم میگذره ، این شب تلخ و عبوس

یا که باید بمیرم

خدا یا کمکم کن ، یاریم ده

خیلی در بندش اسیرم

داره کم کم بغض من

میشکنه در هم

اشک تلخی اومده

تا روی گونه م

دیگه چشمام خسته شد

غم دنیا پرشدست ،توی سینه م

دیگه کم کم داره میره

نور کم سوی چراغ

شاید اون از قصه ام خسته شده

یا که از درد دلم

چشم او بسته شده

    *********

من چه میگم ای خدا

این همه درد مرا

کی توان برروی کاغذ آورد

      *********

با تمام غصه ها می بندم

برگ رنج قصه ها

ولی باز گریه کنان

لب من می گوید ، با نجوا

شدند از من گریزان

بی کسی بد دردیه

دیگه تو شعر قشنگ

واژه قشنگ عشق

بیکســــــــــــــــــــــــــیه ! ! !

                                       (( غــــــــــــروب ))

 

 

برای شیطونک مهربانم

 

*****************

شیطونک مهربان ،

سوال سختی نبود که جوابتو ندم .

اگه عاشق باشی میتونی جوابشو از وجود خودت بگیری

عشق یعنی احساسی شکننده اما بران ..

عشق یعنی دریائی پراز اشک اما متلاطم و با یار آرام ....

عشق یعنی سوزوگداز آرام عاشق در خلوت تنهائی

عشق یعنی با شب ماٌنوس بودن ...

من عاشقم و عشق را با تمام وجودم پذیرا شده ام !

سالهاست که عاشقم ...

اگر احساسی هست از عشق است نه از من ..

حاکم مطلق وجودم دل من است نه عقلم ..

پس بدان اگر عاقل بودم عاشق نبودم ...

و خوشحالم که عاشقمو عاقل نیستم .........

                   دوستت دارم .. غروب

 

 

شیطنت شیتونک

 

**************

می تونم بپرسم این همه احساس از کجا آمده ؟؟؟؟؟؟؟؟

راستی حتی اگه جوابمو ندی مطمئن باش هرروز به وبلاگت سر میزنم............

                                                               shitonak

محبتی دیگه از شیتونک

 

******************

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"


زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد ،بلکه یک هدیه است

که باید ازش لذت برد ...

                                         shitonak

دل نوشته ای زیبا از : شیطونک

 

 

****

Life is short, Break the rules, Forgive quickly, Kiss slowly, Love truly,

 Laugh uncontrollably, And never regret anything that made you smile..

زندگي كوتاه است، قواعد را بشكن، سريع فراموش كن،

به آرامي ببوس، واقعاً عاشق باش، بدون محدوديت بخند،

و هيچ چيزي كه باعث خنده ات ميگردد را رد نكن..............

                                                                      shitonak

محبتی از وبلاگ بابالوها


*************

گفتی نمی مانی!

یکی از همین روزهایی که شبیه هیچ روزی نیست،

شکل رفتن تو شبیه تنهایی من می شود!

چانه ام لرزید.

چه خوب که زمستان بود...

چه خوب که لرزیدن من پای ثابت سرما شد، نه هجوم درد...!!


سلام وبلاگ قشنگي داري
اين
تقديم

شما

                                                بابالوها

سخنی با ساحل


******************

مهربانترینم ، ساحل

میدونم وقتی ساعت از نیمه شب گذشته بود ،

چقدر غمگین بودی که به وبلاگم آمدی

میتوانم درک کنم خاطره عزیزان از دست داده ،

دردش کمتر از دوری و فراق یار نیست .

من اگر درد تو را می فهمم سخن سختی نیست 

چون از جنس تو هستم ،

همچو یک ابر سپید ،

لبریز از عاطفه ، سرشار از عشق و تنها و ...........

میدانم وقتی عاشق شدی با تمام وجودت پذیرایش بودی

و میدانم چقدر عاشقی

و تو هم بهتر میدانی ،،،،،،

اونیکه دوسش داری ، دیوانه وار دوستت داره .

آرزو می کنم همیشه عاشق بمانید و قدر همو بدانید

                                   (( غروب ))

ارسالی از : ساحل

 

**********

ای عکس ،

تو برعکس من آسوده ای

 کی به رنج وغم دل آلوده ای

بعدازمن ، تودردانه مادری

جگرگوشه ومونس خواهری

بعدازمن ، توراقاب زیبا کنند

به سیم زرت نقش دیبا کنند

از : ساحل

 

****************

میــــــــــدونی غربت یعنی چــــــــــــــــــی ؟؟؟؟؟

یعنی ندیدن نـــــــــــــگاه کسی که .......

دوستــــــــــــــــــــــش داری .......

نکته ای ارسالی از : فیروزه

 

***************

دیگران را ببخش ....

نه به خاطر این که آنان سزاوار بخشش تو هستند ؛

بلکه به خاطر این که تو سزاوار آرامشی

                            (( زرتشت ))

(( برف و سپیدی و قلب انسانها ))          از : غروب      12/10 /59

 

 

************************

 

برف می بارد روی سیاهی ها

همه چیز روبه سپیدیست

اما این قلب انسان است

که هر لحظه سیاهتر می شود

       *********

برف می بارد و من

در خیابان های شهر

تک و تنها زیر برف

قدم میزنم ، اشک میریزم

دگر پاسی از شب گذشته

می خواهم به خانه بروم

اما رمقی نیست

که تکرارهارا تکرار کنم

میدانم در اتافم دگر گرمی نیست

لبخندی نیست که در آغوشم بگیرد

به خانه میرسم . . . .

    ************

همه جا سکوت ، همه در خواب

اتاق سرد من تنهاست ، چون هر شب

ومرا صدا میزنند ،

تاریکی ، سرما و دفتر شعرهایم

      ********

همه چیز آرام است

در برون از خانه ، چه غوغائیست

آسمان امشب جشن است

و تنهائی در انتظارم

برف این سپید روی آسمان

از پشت شیشه خیس پنجره تاریک اتاقم

برویم میزند لبخند

ومن با چشم اشکبار

نگاهش می کنم

   *******

امشب برف می بارد

و زمین رو به سپیدیست

ولی افسوس !

قلب انسانها هر لحظه سیاهتر می شود

                                           (( غروب ))

نکته ای ارسالی از ساحل

 

***********

هرگز از سختی زندگی نهراس ،

چرا که دریای آرام هرگز ناخدائی قهرمان نمی سازد

پیام زیبائی از فیروزه - م

 

 

*********

امروز مطلبی را فیروزه برایم ارسال کرد که حیفم آمد

برای شما ننویسم من که لذت بردم .

************************************

مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خود محورند......

ولی آنان را ببخش .............

اگر مهربان باشی ، تو را به داشتن انگیزه های پنهان

متهم می کنند ....

ولی مهربان باش ..........

اگر شریف و درستکار باشی ، فریبت می دهند ........

ولی شریف و درستکار باش ..........

نیکی های امروزت را فراموش می کنند .....

ولی نیکوکار باش .....

بهترین های خود را به دنیا ببخش ......

حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد  .......

در نهایت می بینی که هر آن چه هست همواره

میان تو و خداوند است

نه میان تو و مردم ...................

                                            (( کوروش کبیر )) 

 

پیامی از  الی

ایکاش زودتر از اینها بفکروبلاگ افتاده بودی که حداقل اشعارت ویا بقول خودت دلنوشته هات ویلان نبودن . فقط سریعتر دل نوشته هاتو بنویس که خیلی دلتنگ خوندنشونم  .  

                                                  الی

((  تولد امام عشق  ))                                             از : غروب

فردا تولد امام رضا (ع) است .

خیلی دلتنگم و بغض راه گلویم را بسته و اشک امانم را بریده .

نمیدانم چرا از شنیدن تولد امام به گریه افتادم و با دلی شکسته

گریه کردم .

دلم گرفته به اندازه تمام کسانی که دلشان میخواهد به زیارت

بروند و توان مالی ندارند .

دلم گرفته به اندازه تمام کسانی که عاشقند و عشق همه ی

وجودشان شده و معشوق باور ندارد این همه عشق را .

دلم گرفته برای عاشقان خسته ای که از همه چیز غافل

می شوند ،حتی معشوقشان .

دلم گرفته به اندازه تمام دلتنگی های عاشق .

بیائید در روزی که تولد امام رضا را تولد عشق می نامند آرزو کنیم . 

کسانی که معشوق خود را فراموش کرده اند ،

دلشان به درد آید و به یادش گریه کنند .

چه سخت است زنده باشی و فراموش شده !

چه سخت است در خلوتت سخت گریه کنی و ندانی چرا ؟

چه سخت است عاشق باشی و عشق تو را نشناسد .

چه سخت است یاد کسانی که عاشقانه دوستشان داشتی

و نفهمیدند دوست داشتنت از روی عشق بود نه عادت .

یا امام رضا . عشق را به کسانی بیاموز که معشوقشان را

در زرق و برق زندگی گم کرده و از یاد برده اند .

یا امام رضا عشق را به کسانی هدیه کن که بدانند

عشق چیست ، عاشق کدامست .....

                                                     دوستتان دارم . غروب

مرگ عشق............................. از ... ساحل

میرسد روزی که مرگ عشق را

                                             باور کنید !


میرسد روزی که لحظه ها را ،بی عشق

                                              سرکنید  !

میرسد روزی ، خاطراتش را نیز

                                             ازبر کنید  !

میرسد روزی که بر سنگ مزارش بنگرید

                                       مات و مبهوت

  خاک گور عشق را با آب دیده ،

                                                تر کنید ........

                                                     (( ساحل ))

برای دوست خوبم امیر

از اینکه قابل دونستی و از وبلاگ خودت دیدن کردی ممنونم . اگر لطف کنی و آدرس وبلاگتو بهم بدی باعث افتخارمه سری بهت بزنم .            رضا

سلام دوست عزیزم
وبلاگ خوبی داری
خیلی عالی بود
به وبلاگ منم سر بزن . منتظر حضورتم ........ امیر

مپرس                                                                                   از: ساحل

دردلم آشوبیست که مپرس

زخم دردیست که مپرس

سیل اشکیست که مپرس


گرببارد .دریاییست که مپرس


گرنبارد .توفانیست که مپرس

ازغم دلتنگیم

چه بگویم........... که مپرس

خبر مرگ من

گاه می اندیشم

خبر مرگ مرا  . با تو چه کس می گوید :

آن زمان که خبر مرگ مرا

                     از کسی می شنوی

روی تو را کاش می دیدم

شانه بالا زدنت را

و تکان دادن دستت

که می فهماند

                    زیاد مهم نیست

       وتکان دادن سرت را

                    وحرف زبانت را

        که مــــــــــــــــیگوئـــــــــــــــــی

    عجب ! عاقبت مرد

افسوس ، کاشکی میدیدم .

ولی من فقط با خودم می گویم :

چه کسی باور کند :

   جــــــنگل جان مرا

             آتش عشق تو خاکستر کرد !

(( درکوی شادی چه کنم ))           غروب        6 / 3 / 89

در خزان زندگانی

      بی تو ای مه چه کنم ؟

عاشقم من از جوانی

         جز تحمل چه کنم  ؟

گر ترک کویم تو کنی

       دل بدست که دهم  ؟

توبگو از دوری آن مه زیبا

                       چه کنم ؟

وعده کردی که بیایی دیدنم

            غم دل با تو بگویم

غمم از دل برود

           گر ببینم ماه رویت

چون نیایی تو بسویم

                      چه کنم ؟

هرکسی را در جوانی شد با عشق آشنا

               در دلش هست آرزویی

من بغیراز وصل تو از جوانی

چون ندارم آرزویی چه کنم  ؟

بعد تو با کی نشینم

           دم زمستی بزنم

پیش از این گر زده باشم

با تو دیگر نزنم . چه کنم ؟

این دل یکرنگ و صادق نشود صید کسی

همچو پروانه به گرد شمع

دور تو پر نزنم .  چه کنم ؟

در هوای دیدن رویت بسی رنجها کشیدم

تو ندانی در رهت چه ها کشیدم . چه کنم ؟

هرگز ندیدم من به عالم

                  از خوبان وفا

با غمت من خو گرفتم

       در کوی شادی چه کنم ؟

چون تو بودی آخرین دلدار من

شکوه از غمزه و نازت نکنم       چه کنم ؟ ؟

(( حالا چرا  ))           غروب          1 / 5 / 89

بارها خواستم که فراموشت کنم

                                          اما نشد

دل به دریا بزنم

       با غم مرگبارعاشق همآغوش کنمت

                                           دیدم که نشد

خواستم از دلتنگی روزام . برایت بگویم قصه ای

                                           نبودی بشنوی

خواستم غصه های بی صدای قصه هامو ببینی

                                       که نیستی ببینی

وقتی نیستی .همه نیستند .هستند

                             اما مثل تو نیستند .  

                                      که برام اشک بریزند

قصه های غصه هامو بشنوند

                                        گریه کنند .

چه کنم با دل تنها و غریبم

         که فقط یارش تویی

                        همدم و دلدارش تویی

                 :  :     :     :     :     :     :

وقتی که دلتنگم

وقتی که گریانم

وقتی که تنها توی تنهائیام

                           غرق غرقم

گرمی بوسه هات . شادم میکنه

از غم و حسرت و درد

                           آزادم میکنه

       :     :     :     :     :

توبیا . تا بسازم قصه ای از خوبیات

تو بیا . تا بسازم شعری از بوسه هات

تو بیا . که خیلی دلتنگ توام

توبیا . که اگر دیر بشه دیدارت

برسنگ مزارم می نویسند .

( آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا )

                               

سخنی با عاشقان

هنگام تولد عشق از مادر به من انتقال یافت و بهمین دلیل از بدو تولد عشق را شناختم همانگونه که شما متولد شدید وعشق را شناختید . انسانها ازنظرعاطفی شباهت زیادی بهم دارند یکی اورا باور ندارد ویکی مثل من که عشق را از تولد شناخت دروجودم بارورش کردم با اشک آبیاریش نمودم تا پابپای هم بزرگ شدیم و رشد کردیم . عشق یعنی دوست داشتن . عشق یعنی خواستن با تمام وجود . وعشق یعنی صادقانه به همه چیز نگاه کردن و زیبا دیدن و از دیدارش لذت بردن . عشق یعنی غم اما غمی زیبا . عشق یعنی اشک که فقط بخاطروجود عاطفه ای سرشار از محبت . روی گونه هایت جاری میشن پس تا زنده ام عاشقم وسرلوحه تمام زندگیم عشق است و عشق است و عشق ....... بیائیم حال که عاشق بدنیا آمدیم عاشقانه زندگی کنیم وعاشقتر بمیریم . هرکجا هستید و عاشق بامن حرف بزنید که عاشقانه میشنوم وعاشقانه شمارا میفهمم . منتظرحرف دل عاشقت هستم .                                                             

                                                             دوستتان دارم - غروب

بهترین هدیه ) 11/3/1358 ((غروب ))

اگه من قاصدکی روی هوا
اگه من شعر لبانم بیصدا
اگه قلب عاشق من بی طپش
اگه روح تشنه من پر عطش
اگه من خسته ترین مرد شبم
اگه من گویاترین حرف لبم
اگه من اشک یتیم درشب تار
اگه من باران عشقم در بهار
اگه من ستاره ای در آسمان
اگه من نورامیدم در جهان
اگه من تنها درخت پر ثمر
اگه من تنها ستاره در قمر
برای تو همدم خوب و قشنگ
بهترین هدیه که دارم
اینه که
همیشه دوست دارم
 

(( سکوت من و تو )) 28/2/61

در سکوت من و تو , یاد هزاران خاطره س
در میان چشمای خسته مون , نقش سکوت فاصله س
دیگه تو دستای ما , رمق وحال یه قصه س
دیگه تو پاهای ما , حس رفتن و رسیدن حادثه س
حالا تو قلبهای ما , قصه عشق و امید , فقط یه خاطره س
حالا توی حرفامون , حرف جدایی فاجعه س
توی خواب دیدنش , عطر گیسوی سیاهش رایحه س
در تمام لحظه هام, یاد او , عشق او ,
سراسر خاطره س